حسام وحسناحسام وحسنا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

حسام وحسنا

داشته های من

1392/3/29 10:29
نویسنده : مامان بهار
809 بازدید
اشتراک گذاری

امروز 27فروردین1392.صبح با بچه ها از خواب بیدار شدیم سرلاک وشیر وبازی و....دیدم که همش نق میزنندونق:دیدم هر دوتایی خوابشون میاد خوشحال شدم هردو راخیلی راحت خوابوندم نیم ساعت 1ساعت 2ساعت گذشت اما هنوز بچه ها خوابند بیدار میشوند وبعد از نیم ساعت دوباره میخوابندگویا هوای بهاری روی انها تاثیر شگرفی گذاشته است.خواب

niniweblog.com

اما من بعد از چند روز توانسته ام به کارهای خانه بهتر وبهتر رسیدگی کنم وسری به اینترنت ووبگردی بزنم  کمی هم به خود برسم ونیزسری هم به گذشته هایم که بایک قلم انها را روی سالنامه ام به تصویر کشیده بودم :

روزهایی که به مدرسه میرفتم وبادوستام خوش میگذروندم روز خواستگاری روز ازمایش خون روز عقد کنان روزهای نامزدی روز زن روز مرد روزهایی که دونفره به گردش ومسافرت میرفتیم روزهای فراهم کردن تدارکات عروسی روز حنا بندون روز عروسی ماه عسل روز های همسر داری وتنهایی روزهای سردر گمی من روزهای دوری از خانواده روزهای منتظر همسر که ساعت 5عصر شود وازسرکار برگردد ومن با اغوش باز از همسرم استقبال کنم وبعد دوتایی به بیرون رفتن وپیاده روی وگردش وسینماو....

روزهایی که دیگر خیلی تکراری شده بودودل من هرروز هرروزبهانه گیرتر میشد  روزی که دوست داشتم یه خانواده سه نفری تشکیل بدم روزی که واسه اولین بار فهمیدم باردارم روزی که واسه اولین بار صدای قلب یه لوبیای کوچکی را از درونم شنیدم روزی که فهمیدم خدا دوتا از فرشته های نازش وبهم داده روزی که رفتم بیمارستان روزی که من وحسام مرخص شدیم روزی که حسنا مرخص شد روزی که مامانم رفت روزی که روزی که ........

اما کمی دقیق تر که شدم فهمیدم دیروزم با امروزم خیلی فرق کرده است خوشحال شدم از اینکه دیروزم پر از تکرار اما امروزم پر از دغدغه وشور وهیجان وهیچ تکراری در ان نمیبینم.

دیروزهایی که دوست داشتم هرچه زودتر زندگی مشترکم وبا هادی شروع کنم..

دیروزهایی که دوست داشتم زندگی دونفره امان تبدیل به سه نفره شود ومن واز تنهایی وبی کسی در اورد...

خدایا هزار هزار هزار بار ممنون که تمام داشته های امروزم ارزوهای دیروزم بوده است.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان محمد مانی
22 خرداد 92 13:02
سلام گلم رمز9292
مامان آوش و آویسا(بشرا)
4 تیر 92 16:41
وااای عزیزای من چقدر خوشگل شدن ماشال... بخورمتون با اون کلاه های آشپزی


سلام مرسی گلم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حسام وحسنا می باشد