تولد بابا هادی(7.2.1392) وخبرای ...
امروز 7اردیبهشت 1392 بازم تولد بابا هادی شده هورا هورا
امروز قرارشد کههمگی بدون سرو صدا بیان خونمون وبابا هادی را قافلگیرش کنیم که همینطور هم شد اول بابا هادی فکر کرده بود که من سالگرد ازدواج گرفتم اما زمانی که متوجه شد تولدش وواسش گرفتم کلی ذوق کردو تا اخر شب نمیدونست چی میخواد شما دونفر هم زمان ورود مهمان ها خواب بودبد زمانی که بیدار شدید واین جمعیت و...رادیدید مات ومبهوت مونده بودید کلی هم تا اخر شب ذوق کرده بودید.
این هم عکس های شما در روز تولد بابا
روزهای خوبی را داشتیم پشت سر میذاشتیم که یک دفعه یک خبر بد تمام خانواده را غمگین واندوهگین کرد اون هم تصمیم گرفتن عمو سعید وزنمو برای رفتن به انگلیس واسه ادامه زندگی.
من به عنوان یک زن داداش ویک جاری ویک زنمو از این موضوع خیلی خیلی ناراحتم واین روزها تمام فکر ودغدغه من این شده وای کاش میشد تمام این روزها رانگه داشت..ای کاش
فراموش شدنی نیستند انان که باخط مهربرقلبمان حک شدندحتی اگراز مادورند