لحظات ناب
روز 23مهر ماه روزی که معمولی شروع شد اما شما نذاشتین معمولی تموم شه وبلاخره پاهای کوچولویتان راگذاشتین توی دنیایی که حالا حالاها چیزی ازش نمیدونید.
حسام جان لحظه ای که برای اولین بار توی اتاقم دیدمت وبدن کوچولو وگرمت وگذاشتند توی بغلم عظمت خدا را با ذره ذره وجودم باور کردم.
حسنا عزیزم لحظه ای که برای اولین بار دیدمت توی دستگاه( به خاطر زردی که داشتی) را هیچ گاه از یاد نمیبرم وهمون لحظه باز هم خدا را شاکر شدم که هردو فرشته ای که به من بخشیدی سالم هستند.
قل1(حسنا سادات)
قل 2(سید حسام)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی