سفرهای تابستونی همراه با فرشته ها

27 فروردین 1391 من تنهایی با اتوبوس به اصفهان رفتم .رفتم پیش رضا کوچولو اخه دلم واسش تنگ شده بود خیلی دوستت دارم خاله قربونت بشه این هفته ای که رفته بودم اصفهان مامان نصرت واست یه دست لباس خوشگل خرید واست.بعد بابا هادی اومد دنبالمون رفتیم خونمون.

سفر بعدی 31اردیبهشت 1391 بود که با شما دوتا وروجک رفتم اصفهان وای اینجا بود که همه فهمیدند دوقلو باردارم همه تعجب کرده بودند.وای این هفته همش با دوستای خاله مریم رفتیم پارک وعصرونه میبردیم خیلی خوش گذشت بابا هادی هم اومد دنبالمون 7 خرداد برگشتیم تهران.

سفر بعدی من وبابا 4 خرداد بود که با دوست بابا ونامزدش که تازه از کانادا اومده بود رفتیم گلابگیری کاشان ونیاسر وابیانه وباغ فین کاشان .هرچند سفر 1روزه بوداما خوش گذشت.

وچهارمین سفرمون که بهترین سفر تابستونی 1391بود.11خرداد رفتیم مشهد پیش امام رضا که بعدا باهاش اشناتون میکنم.راستی واستون اینجا چند دست لباس خریدم که با پنجره فولاد تبرکش کردم وتا 15 خرداد که مصادف شده بود با روز مرد ومن از طرف خودم وشما وروجک هایه بلوز به بابا کادو دادم.وبعد حرکت کردیم به سمت شمال ورفتیم پیش خاله مژگان ورضا کوچولو وتا19خرداد شمال بودیم وبرگشتیم .

 10تیر 1391 من پنجمین ماه بارداری را میگذرونم که با طناز دختر عموتون با اتوبوس رفتم اصفهان این مسافرت هم بهم خوش گذشت چون 15 تیر نیمه شعبان بود واز قرار معلوم بابا عبدالله واسه این روزتدارکات زیادی میبینه ازجمله اش درست کردن واسه سلامتی اقا امام زمان خیلی این روز ودوست دارم انشاالله شما هم سال دیگه توی این جشن شرکت میکنید قربونتون برم...

16تیر که بابا هادی اومد دنبالمون با مامانی وخاله مژگان وطناز وبابا هادی وباباعبدالله رفتیم بازار اصفهان وکمی از وسایل سیسمونیتان را خریدیم وهفدهم برگشتیم تهران.

6 شهریور 1391 تهران به خاطر مجلس سران کشورها به مدت 6روز تعطیل شده بود من وبابایی تصمیم گرفتیم با شما وروجک ها اخرین سفر بارداریم را هم بروم که عمه اکرم گفت حالا که 6روز تعطیل است من ولیلا وفاطمه هم با شما میاییم خلاصه اینکه شب ساعت 8 حرکت کردیم که به ترافیک نخوریم و2نیمه شب رسیدیم.توی این 6 روز نتونستیم جاهای دیدنی اصفهان را بگردیم انگار همه اومده بودند اصفهان .همش خونه مامانی بودیم وخوش میگذروندیم فقط یه شبش را شام رفتیم 33پل ولی خیلی خوش گذشت ویازدهم هم برگشتیم تهران واین اخرین مسافرت من در دوران بارداریم بود.خدایا ممنون به خاطر همه چیز....