حسام وحسناحسام وحسنا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

حسام وحسنا

ماه رمضان در خانه ما

1392/4/23 11:30
نویسنده : مامان بهار
696 بازدید
اشتراک گذاری

هر سال رمضان چه در خانه مامان وچه در خانه خودم هرسال قبل از ماه رمضان بساط خونه تکانی رمضانی به راه بودونمازو ختم قران وچیدن سفره افطاری وتماشا کردن سریال ها وخواب نیمروزی و....

 5ماهه بودم پارسال ماه رمضان ومیگویم که این دوفرشته به من مرخصی داده بودن برای روزه ماه رمضان.

یادش بخیر نمازهایم را نشسته میخواندم وبه رسم همیشه من نیز برای سحر بیدار میشدم وسحری را خورده ونماز و...وشیرجه میرفتم در رختخواب ودر روز هم تا میخواستم استراحت میکردم وسریال و...تماشا میکردم.

ولی امسال نه از خونه تکونی خبری بود ونه از نماز وروزه ونیایش باخدای خودم ونه از چیدن سفره افطاری برای بابا هادی.

اخرین باری که نماز خوندم وخوب یادمه شب قبل ازبه دنیا امدن بچه ها بود که با همان حالت نشسته غرق رازو نیاز باخدابودم گویا بهم الهام شده بود که دیگه لحظه های اخرم

دیروز بعد از 1سال روزه گرفتم وبعد از 9ماه بلاخره دیروز نماز ظهر را ادا کردم بچه ها در رورويک مشغول بازی بودند که ناگهان مرا در ان حالت دیدند گویا غول دو سر دیده اند مبهوت وبی صدا مانده بودند ودر زمین میخ کوب شده بودندولی نگاه حسنا را طاغت نیاوردم وکنار خود نشاندم ونماز دوم را خواندم اما نمیگذاشت چادرم را میکشید مهرم وبر میداشت وخلاصه اینگه چادرم و گرفت

موقع افطار هم سعی کردم قبلش بجه ها راسیر کنم تا هنگام افطار مشغول بازی شوند ومن وهادی از خوردن افطار لذت کامل راببریم اما موقع خوردن ما که رسید گویا که به بچه ها چیزی ندادم یک لقمه در دهان حسام ویک لقمه در دهان حسنا  تشنه اشان میشود  یکی میفته  یکی به زانوی من سجده زده(حسنا) یعنی اینکه لقمه اتمام شده به ساعت که نگاه میکنم 20دقیقه از اذان گذشته است ومن توانسته ام کمی از چایی ام را بخورم.....

 اما دیروز تمام رمضان های گذشته ام برایم مرور شد فقط با خود میگفتم   :که این نیز بگذرد باز هم میگویم دیروزم باامروزم خیلی فرق کرده است ومن از این تغییر خوشحالم .

 niniweblog.com

                   حسنا در جانماز مادر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حسام وحسنا می باشد